Kabul

مهاجرت نخبگان افغانستانی؛ فرار سرمایه هایکه با هزینه گزاف به دست‌ می‌آید

يكي از پدیده كه امروزه نقش مهم و بسزايي در رشد و شگوفایی هر جامعه دارد منـابع بشری آن جامعه ميباشد. به دین منظور سرمايه گذاري هاي زيادي براي آموزش و میسر سـازي اين منابع در ممالک در حال توسعه و توسعه يافته به عمل ميآيد. در اصل، نيروي بشری متخصص، مجرب و متعهد و با انگيزه، اساسی ترین سرمايه بشريت در حفظ و توسـعه زندگی اسـت و پيـشرفت و شگوفایی كشورها در گرو جذب، پرورش، نگهداري و بهره برداري صحيح از نخبگان و منابع انساني فرهيخته است

اين نوع سرمايه گذاري كه طي سالها و با صرف منابع مادي و معنـوي نامحـدود ميسر ميشود، متخصصان را به سرمايه ملي مبدل ميكند.

علي رغم تحمل هزينه و سرمايه گذاري زياد كشورهاي در حال توسعه براي تربيت اين منابع، اين كشورها با پديدهاي به نـام مهـاجرت نخبگان يا فرار مغزها روبه رو هستند كه اين امر صدمات جبـران ناپـذيري را از لحـاظ اجتمـاعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي به اين كشورها وارد ميسازد و عملاً فرصـت بهـره بـرداري از ايـن سرمايه گذاري را از ممالک در حال توسـعه سـلب مـينمايـد.
موضـوع مهـاجرت نيروهـاي مجرب، متعهد، به خصوص از دولهای توسعه نيافته به توسعه يافته، با نگرش متفـاوتي از جانب کنشگران سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي روبه رو شده است. در كـشور مـا نيز، به ويژه بعد از سقوط نظام جمهوریت، اين پديـده، فراگيـر و گـاهي اوقـات بحـرانزا شـده اسـت.

تعریف فرار مغزها
اصطلاح فرار مغزها عبارت است از مهاجرت نیروهای مجرب، متعهد و کاردان که جامعه به توسعه، دانش، تخصص، و مهارت های فنی آن ها نیاز دارد اما این نیروها به دلایل گوناگون مهاجرت دایمی به سرزمینهای دیگر را ترجیح می دهند.

بنابراین مهاجرت نخبگان نوعی فرار محسوب می شود ولی این فرار ویژگی ها و خصوصیات خاصی دارد که در آن مهاجرت نخبگان صورت می گیرد. مهاجرت نخبگان موقعی اتفاق می افتد که مهاجرت در بین متفکرین، متخصصان و کنشگران مهارت که جامعه به تخصص و مهارت آن ها نیاز دارد.

طبق این تعریف مهاجرت نیروهایی که جامعه به تخصص و مهارت آن ها نیاز ندارد فرار مغزها گفته نمی شود و صرفاً مهاجرت گفته می شود.

پس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی افغانستان به تاریخ ۱۵ ماه اگست سال ۲۰۲۱ و روی کار آمدن امارت اسلامی، موج بزرگ از کادرهای علمی و مسلکی خصوصا از قشر زنان کشور را ترک کردند.

جوامع امروز بخصوص کشورهای که تازه از بستر جنگ و ناامنی‌ها سر بیرون کرده باشد نیاز مبرم به کادرهای مسلکی دارد تا بتواند مشکلات زیربنایی و ساختار حکومتداری، مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اش را حل سازد.

اما متاسفانه افغانستان که چندین دهه را در جنگ و ناامنی ها سپری کرده است، برای بازسازی ویرانه های ناشی از جنگ و کشورداری با مشکلات فروان رو برو است، زیرا فرار کادرهای علمی و مسلکی باعث شده تا در بسیاری از موارد گره مشکلات همچنان لاینحل باقی بماند.

دلایل فرار نخبگان از افغانستان
اجمالاً عواملی چند دست به دست هم داده، پدیده “مهاجرت نخبگان” را به وجود آورده‌‏اند. عوامل و یا شرایط عمده‏‌ای که منجر به بروز این پدیده می‏‌شود و یا منجر به انتقال معکوس فناوری می‏‌شود و در واقع، کنشگران و متفکران، خارج را به وطن ترجیح می‏‌دهند عبارتند از:
• عوامل اقتصادی؛ از جمله تبعیض، بی‌‏عدالتی، شکاف و فاصله طبقاتی و فاصله درآمدها و مالیات‌‏ها.

• عوامل حرفه‏‌ای؛ عدم بهره‌‏برداری از دانش حرفه‌‏ای، فقدان تسهیلات مادی و ارتباط با جوامع پیشرفته، عدم امکان توسعه و پیشرفت بیش‏تر.

• عوامل عاطفی؛ همسر، خانواده، تعلّقات و وابستگی، والدین، احساسات و عواطف در خارج.

• شرایط زندگی؛ سطح پایین درآمدها و زندگی، هزینه بالای زندگی، مسئولیت ناپذیری افراد، فقدان تسهیلات زندگی.

• شرایط کار؛ فقدان تسهیلات و تأمین اجتماعی، فقدان استقلال در کار و پیشرفت شغلی.

• شرایط اجتماعی؛ فقدان امنیت اجتماعی، فساد، تبعیض، تمایزات قومی ونژادی، بیگانگی ‏فرهنگی، انطباق ‏پذیری و تابعیت جمعیت.

• شرایط سیاسی؛ فقدان ثبات و مشارکت سیاسی و اجتماعی و فقدان حقوق سیاسی و مدنی و سرکوب روشن‏فکران.

یا به تعریف دیگر گفته میتوانیم که علل بحران فرار کادرها به مسایل و مشکلات داخلی و عدم اهمیت قایل شدن به حقوق و جایگاه شان می‌باشد که میتوان آنها را ذیلآ عنوان کرد:

• تعیین‌کنندگی نوع رابطه با رهبران قومی، به جای توجه به توانایی و تخصص.

• اتهام نفوذی کشورهای بیگانه، بودن بحران، فقر و نابرابریهای اجتماعی و شکافهای طبقاتی؛
• بحران بیکاری در کشور مبدأ و سهولت‌ها و امکانات اشتغال در کشورهای مقصد، همچنین تبعیض در استخدام افراد با تجربه و با مهارت نسبت به افراد غیر متخصص و بی مهارت و نبود احترام نسبت به کارمندان و افراد مسلکی.

• کمتر ارزش دادن به تکنالوجی و علوم عصری؛
• بی عدالتی، عدم امنیت اجتماعی، نبود رفاه اجتماعی، نابرابری های چشمگیر در امکانات اجتماعی، رفاهی، بهداشتی و تفریحی؛
• پائین بودن سطح حقوق و درآمد اساتید و متخصصان در مقایسه با افراد وابسته به جریان ها و افراد خاص؛
• عدم توجه به شأن و منزلت علم و عالم، وقع نگذاشتن به ارزش‌ها و نگرش‌های افراد و فقدان امکانات فراهم آوری زمینه های مناسب برای ابراز خواست‌ها، نگرانی‌ها و نا رضایتی‌های شهروندان؛
• عدم انطباق عقاید و ارزش‌های دینی یک قشر خاص با ایدئولوژی قشر حاکم؛

پیامدهای فرار مغزها
مهم‌ترین پیامد فرار کادر های علمی و مسلکی از افغانستان که این روزها به آسانی میتوان احساس کرد، کمبود نیروی متخصص برای اداره امور کشور داری است. خروج کارمندان، روزنامه‌نگاران، مدیران حرفه‌ای، اساتید، نیروهای ماهر و سایر اقشار تحصیل‌کرده قشر زن از این کشور با توجه به اینکه اغلب نیروهای امارت اسلامی را افراد غیرمتخصص با سطح سواد پائین تشکیل می‌دهند، دولت جدید را با بحران جدی روبرو کرده است.

کمبود نیروهای متخصص برای حکومت امارت اسلامی هزینه‌های بسیاری به همراه داشته و البته خود امارت اسلامی هم متوجه این مشکل شده اند:
الف: افزایش بی‌اعتمادی: همان‌طور که گفته شد فقر و بحران اقتصادی ناشی از ناکارآمدی دولت می‌تواند منجر به رشد تبعیض شود. حس بی‌عدالتی سازمان‌ یافته خود عاملی می‌شود برای افزایش بی‌اعتمادی به دولت. خالی بودن خزانه دولت از سرمایه اجتماعی اعتماد، باعث می‌شود امارت اسلامی افغانستان برای پیشبرد سیاست‌های خود حمایت و همیاری مردم را نداشته باشد و به عبارتی بی‌اعتمادی سیاسی به ناکارآمدی بیشتر دولت منجر خواهد شد ،چراکه دولت برای پیشبرد هر امری به جای اینکه دوشادوش جامعه قرار گیرد باید رویاروی آن‌ها قرار گیرد.
ب: افراط‌گرایی: تعمیق فقر و محرومیت در افغانستان تا حد زیادی زمینه سو استفاده را برای سایر گروه‌های افراطی مانند داعش فراهم می‌کند که ممکن است با وعده خلافت جهانی و دستمزدهای چشمگیر علی‌الخصوص مردم کم‌سواد روستایی را بفریبند. کارتل‌های مواد مخدر از دیگر گروه‌هایی هستند که می‌توانند از بی‌اعتمادی مردم افغانستان نسبت به امارت اسلامی سو استفاده کنند.
ج- گسترش رادیکالیسم: اصولاً در همه جوامع جوانان تحصیل‌کرده و طبقات متوسط موتور محرکه تغییرات و اصلاحات هستند. خالی شدن افغانستان از نیروهای جوان و تحصیل‌کرده، نه تنها هرگونه احتمال توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در این کشور را منتفی می‌کند بلکه با گرایش ذاتی طبقات کم‌سواد و فقیر به رادیکالیسم، این کشور را درگیر تلاطم‌ها و شورش‌های مداوم می‌کند.

اثرات منفی مهاجرت نیروی کار ماهر

  1. كاهش سرمايه انساني لازم براي رشدوتوسعه اقتصادي
  2. افزايش نرخ دستمزد نيروي متخصص در داخل و در نتيجه افزايش تورم و فقر
  3. اثر منفي بر سرمايه گذاري خارجي به دليل افزايش ريسك سرمايه گذاري .
  4. اثرات منفي بر مديريتها و فعاليتهاي گروهي كه متخصصان نقش هماهنگي آنها را برعهده داشته اند
  5. كاهش مصرف و سرمايه گذاري ملي در اثر خروج نيروي انساني ماهر داراي درآمدهاي بالا
  6. افزايش نرخ پيري جمعيت كشور
  7. كاهش بهره هوشي جمعيت كشور.

اثرات مثبت مهاجرت نيروي كار ماهر.

  1. درصورت بازگشت مهاجرين آنها ميتوانند باعث افزايش سطح علمي و فني كشور گردند.
  2. افزايش درآمدهاي ارزي كشور در صورت بازگردانيدن بخشي از درآمدهاي ارزي توسط مهاجرين
  3. كمك به انتقال فنآوريهاي جديد توسط مهاجرين به كشور.
  4. گسترش همكاريهاي علمي و فني بين كشورهاي درحال توسعه و كشورهاي توسعه يافته
  5. كمك به مشاركت بيشتر كشورهاي درحال توسعه در تجارت بين المللي خدمات.

راه‏های جلوگیری از فرار مغزها.

برای جلوگیری از فرار مغزها و جبران خسارت‏های ناشی از آن، باید اقدامات جدّی در این زمینه صورت گیرد؛ برخی اقدامات کوتاه مدت و برخی نیز نیازمند برنامه‌‏های زیربنایی و بلند مدت است، راه حل اساسی و مؤثر برای جلوگیری از پدیده “مهاجرت نخبگان” ایجاد شرایط مناسب کار، تحقیق و پژوهش و دستمزد کافی و از بین بردن بی‏‌عدالتی و تبعیض است که خود موجب جلب نخبگان می‏‌شود.

• از دیگر راه‏های جلوگیری از پدیده “مهاجرت نخبگان”، برنامه‏‌ریزی بلندمدت و حساب شده برای استفاده از نیروهای انسانی است و این امر باید مبتنی بر این اصل باشد که تربیت متخصصان باید بر اساس نیازها و متناسب با ظرفیت‏‌های داخلی و به قدر نیاز باشد، تا کمکی اساسی به تحکیم زیربنای اقتصادی کشور باشد.

• از دیگر شیوه‌‏های جذب نخبگان در داخل کشور، که در کنار آموزش‏های فنی و زیربنایی و به روز نخبگان قرار دارد، این است که صندوقی بدین منظور در نظر گرفته شود تا فارغ‌‏التحصیلان دانشگاهی، به محض فراغت از تحصیل و تا زمانی که موفق به پیدا کردن شغل و کاری مناسب نشده‌‏اند، از این صندوق وام‌‏های اشتغال، حق بیمه بی‏کاری و مانند آن دریافت دارند.

• نظارت بر فارغ‏‌التحصیلان که به خارج عزیمت می‏‌کنند و ارتباط عاطفی با آنان ‏از دیگر راه‏کارهای ‏جذب‏ نخبگان ‏است.
• نظارت بر رشته‏‌های علمی موردنیاز ـ بدین صورت که دولت بر اساس نیازهایی که دارد اقدام به آموزش و تربیت کادر مجرّب و موردنیاز خود کند و در مقابل، تعهد کند که به فارغ‌‏التحصیلان و نخبگان تربیت یافته کاری مناسب واگذار کند .
• بدین صورت علاوه بر آن‏که از هدر رفتن نیروهای نخبه و ذخایر انسانی جلوگیری می‏‌شود، شاهد پویایی و بالندگی و توسعه همه جانبه کشور خواهیم بود.
• تأسیس مرکز کاریابی برای فارغ‌‏التحصیلان و نخبگان دانشگاهی از جمله اقدامات بایسته است تا دانشجو پیش از فراغت از تحصیل بتواند براساس علاقه و نیاز، شغل آینده خود را انتخاب کند و به محض فراغت از تحصیل در مراکز مورد نیاز، به خدمت گمارده شود.
• ارتباط صنعت و دانشگاه از جمله عوامل مهمی است که موجب جلوگیری از فرار مغزها می‌‏شود. عدم ارتباط بین دو نهاد و عدم تناسب آموزش‏های نظری با فعالیت‏‌های عملی از جمله عوامل مهم پدیده “فرار مغزها”ست؛ یعنی در دانشگاه به مباحث صرفآ نظری پرداخته می‌‏شود و در صنعت، که محل کار و عمل و میدان است، این مباحث کارایی لازم را ندارد. ارتباط این دو مرکز مهم از جمله عوامل قطع وابستگی و علاقه‏‌مند ساختن دانشجو و جذب سرمایه‌‏ها و اشتغال‏‌زایی در صنایع است.
باید به این معضل بزرگ به عنوان یک پدیده ملی نگاه شود. دولت و رسانه‏‌های همگانی نسبت به حل آن عزم ملی از خود نشان دهند.

• وجود ثبات و آرامش سیاسی و همدلی، همکاری و وحدت نیروهای خودی و احزاب سیاسی و مسؤولان زمینه‌‏ساز ثبات و آرامش روحی افراد خواهد بود و این خود زمینه‌‏ساز حل بسیاری از مشکلات.
• احترام و توجه بیش‏تر به علم، دانش، خلّاقیت و تحصیل ضروری است. نخبگان و تحصیل‏کردگان جامعه باید در صدر توجه مسؤولان فرهنگی و رسانه‏‌های همگانی قرار گیرند. علاوه بر این، باید ستادهای ویژه‏ای تشکیل شود و مشکلات مادی و معنوی فارغ‌‏التحصیلان و نخبگان کشور را خارج از برنامه و به صورت ضربتی حل کند.
• تأسیس شهرک‌‏هایی برای محققان و تأمین همه نیازهای علمی، تحقیقاتی، مادی و معنوی آنان در این مجموعه، به گونه‏‌ای که آنان بتوانند با خیالی آسوده به حل معضلات علمی و فرهنگی جامعه همت گمارند، مطلوب است. روشن است که برای هر مجموعه علمی همسویی، می‏توان چنین اقدامی به عمل آورد؛ بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخش خدمات، علوم انسانی، علوم پایه و… .
• تجدیدنظر جدّی در وضع دانشگاه‏ها و بودجه‏‌های تحقیقاتی آنان و تخصص اعتبارات و امکانات ویژه‏ای برای آنان در راستای تحقیق و پژوهش باید مورد توجه باشد.
• تغییر ساختار نظام آموزشی، تغییر نظام حاکم بر مؤسسات آموزش عالی، گماردن افرادی شایسته و فارغ از گرایش‏های سیاسی، حزبی و جناحی بر صدارت آن‏ها، از جمله عوامل مؤثر در جلوگیری از پدیده “فرار مغزها” است.
سرانجام آنچه از همه مهم‏تر است اصلاح مفاسد اداری و حاکمیت روابط شخصی و فامیلی و گروهی و حزبی و جناحی است.

توصیه ها/راهکارها
بمنظور جلوگیری از فرار مغزها، باید همه عوامل دافعه و موانع درکشور از بین برده شود تا حد اقل از فرار سیل آسای مغزها جلوگیری صورت گیرد از جمله:

  1. ارتباطات موثر با نخبگان
    یکی از راه‌های پیشنهادی تنظیم رابطه موثر و کارآمد با نخبگان می‌باشد به نحوی که در هر کجای دنیا که باشند بتوانند در مسیر رشد جامعه همکاری نمایند.
  2. جذب نخبگان
    می‌توان با اصلاح ساختار سازمان‌های اجرایی و تحقیقاتی زمینه‌های توسعه و بکارگیری نیروی انسانی ماهر و متخصص را فراهم نمود.
  3. اصلاح سیستم آموزشی
    در اینجا لازم است ضرورت اصلاح سیستم آموزش و پژوهش کشور مورد تعمق قرار گیرد. با تدوین برنامه‌های همه جانبه در جهت ایجاد محیط‌های فعال و پویا برای دانش آموزان و دانشگاهیان می‌توان زمینه‌های رشد و خلاقیت‌های فراگیر آن را فراهم نمود.
  4. همکاری از راه دور
    در رابطه با دانشجویانی که به هر دلیل قصد برگشت به کشور را ندارند برای جلب همکاری پاره وقت آنها با مراکز علمی داخلی می‌توان شبکه‌های متخصصان افغان خارج از کشور را ایجاد کرد.
  5. ایجاد حکومت فراگیر و شایسته سالار که به ثبات سسیاسی و اقتصادی دوامدار منتهی شود
  6. تامین امنیت فزیکی، روحی و راونی شهروندان
  7. تامین عدالت و برابری میان زن و مرد
  8. احترام به آزادی فردی درچهارچوب قوانین معتدل
  9. از بین بردن همه انواع تبعیض، احترام به حقوق شهروندان و سپردن کار به اهل آن
  10. تشویق و ایجاد زمینه سرمایه گذاری داخلی و خارجی و ایجاد فرصت های کاری مناسب
  11. معیاری سازی حکومتداری با استندردهای بین المللی
  12. بکار گیری نیروی متخصص در امور مدیریتی برای اجرای طرح ها و برنامه ها

نتیجه گیری
فرار کادر های علمی ومسلکی را اگر به‌گونه‌ی ماهوی و ریشه‌ای به ارزیابی بگیریم، می‌توان به این نتیجه رسید که با شیوع فزاینده فرار این قشر نخبه، افغانستان در حال از دست دادن چهار نوع سرمایه‌ی اساسی و بنیادین خویش است:

۱- نیروی انسانی؛ اکثریت نخبه‌گانی که مسیر مهاجرت را در پیش گرفته اند قشر زنان تحصیل کرده و جوانان اند. این قشر و نسل جوان سرمایه‌های انسانی اند که گروه گروه با قلب آگنده از درد و رنج، مسیر مهاجرت و غربت را می‌پیمایند تا به یک آینده‌ نسبتا مطمئن دست یابند.

از دست دادن این سرمای‌ها‌ی جوان انرژی و پتانسیل جوان کشور را به رکود مواجه کرده و می‌کند.
۲- سرمایه‌ی معنوی؛ شکی نیست استادان حوزه‌های علوم انسانی و متخصصان و دانشمندان حوزه‌های علوم تجربی سرمایه‌های معنوی افغانستان هستند. با وجود آمار بلند مهاجرت در نظام‌های گذشته، برخی آمار جدید نشان می‌دهد که تنها از زمانی‌که حکومت سرپرست طالبان روی کار آمده است، ۲۲۹ استاد از سه پوهنتون بزرگ کابل، هرات و بلخ مسیر ترک کشور را پیش گرفته و از کشور خارج شده‌اند.

عده‌ی زیادی از استادانی که پوهنتون‌های سه‌گانه مذکور را به قصد خارج از کشور ترک گفته‌اند، درجه‌های تحصیلی فوق لیسانس و یا دکتورا داشتند. شمار استادان پوهنتون کابل که انصراف داده‌اند به ۱۱۲ نفر رسیده است.

۳- سرمایه‌ی مادی؛ بدون تردید این نسل تحصیل کرده جوان که به دلایل مختلف مسیر ترک کشور را پیش گرفته اند و می‌گیرند، با هزینه‌گذاری ملیون‌ها دالر توسط حکومت‌های افغانستان به مدارج بلند تحصیلی (لیسانس، فوق لیسانس و دکتورا) دست یافته‌اند.

کوچ و فرار این نسل برای افغانستان نه تنها ضایعه‌ی معنوی، که قطعا ضایعه‌‌ی جبران ناپذیر مادی نیز است.
۴ – افزایش ناامیدی؛ زمانیکه کشور و مردم شاهد کوچ و فرار اقشار نخبه‌اش باشند، انگیزه‌ و امید به آینده رو به‌کاهش می‌رود. وقتی محصل وارد صنف درسی شود و استیج درس را خالی از استادان با تجربه و دانشمند ببیند، شکی نیست که انگیزه و امید برای تحصیل، کار و خدمت‌گذاری به وطن را از دست می‌دهد.

به همین ترتیب خروج تاجران و سرمایه‌گذار از کشور همه دست در دست هم داده سطح ناامیدی را بالا می‌برد و به نحوی فاصله میان دولت و ملت را بیشتر می‌سازد.

حامیه نادری
آژانس خبری گردش اطلاعات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا